Farixfa
دنیای مطالب طلایی و جالب روز
بیا تو حال وحول
اطلاعات عمومی
تک ستاره ی آسمان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
جالب نیوز
و آدرس
jalebnews.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.چیز
باحالیه نه؟قربون قد
و بالای کیفیت...!!!
اصولا گذر زمان و درگیری با مسائل روزمره ، خواه ناخواه باعث فراموشیِ خاطره ها و مسائلی که در گذشته با آنها روبرو بودیم میشود . فراموشی میتونه نعمت بزرگی به حساب بیاد ، خاطرات بد گذشته در ذهن ما جایی نخواهند داشت ، اما جدا از خاطرات بد ، مسائل و موارد دوست داشتنی هم به همراه آنها بدست فراموشی سپرده خواهد شد . ما در این ایمیل به سراغ خاطرات شیرین و بعضا تلخ گذشته که در زندگی داشتیم میپردازیم ، مواردی که به آن نوستالژی گفته میشود . نوستالژی Nostalgia (به پارسی: یادمانه) را میتوان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته، تعریف کرد. برای سفر به گذشته آماده اید ؟ اسم بازیش فکر بکر بود با اینکه راهنمای بازی هم داشت ولی آخرشم نفهمیدیم چی بود بازیش ! جامدادی فقط یه هفته درست ازش استفاده میکردیم !
زبل خان از توی شلوارش همه چی در میاورد گاهی اوقات یه خونه هم از توش در میاورد !
سلمونی های اون زمان از اینا استفاده میکردن وقتی آرایشگر دست به کار میشد موها رو میکند که اشکمون رو در میاورد صدامونم در نمی اومد ! سگا !
از محصولات بچه های اون زمان با کاغذ فشارش میدادیم میپرید جلو ذوق مرگ میشدیم ! قصه های مجید مامان بزرگ هم چند وقت پیش فوت کرد خدا رحمتش کنه گاهی وقتا هم بچه ها درصد مارمولکِ خونِشون بالا میرفت به این صورت تخلیه میکردن !
اسمارتیس فقط هم این مدلشو دوس داشتیم !
توپ شیطونک !
جولز و جولی (دوقلوهای افسانه ای)
روزنامه دیواری تیتراژ برنامه کودک کاراگاه کجت یکی از خنگ ترین شخصیت ها بود و بیشتر کارها رو اون دختره با سگش انجام میدادن ! کفتر بازی ! بازی علاالدین برنامه NC تحت سیستم عامل داس !
نه مارکی نه نشان استانداردی نه بسته بندی جذابی غیر بهداشتی هم بود یکم ! اما خیلی خوشمزه بود نوشابه کانادا به همراه یه کیک !
برنامه جذای سیب خنده ! لحظه شماری میکردیم شروع بشه این اول تیتراژ برنامه بود ! خانواده آقای هاشمی !
ویدئو ! بازی محبوب سگا ، شورش در شهر ! جلد کتاب اول دبستان منکه از اینا نداشتم هرکی هم داشت به هیچکی نمیداد ! اگه سر کلاس بچه خوبی بودی یه کارت آفرین میدادن اگه خیلی خوب بودی صد آفرین میدادن ! من یه هزار و سیصد آفرین گرفتم ! آدامس خرسی ، الانم هست هنوزم میخرم ۱۰۰ تومنه ! نهار آبگوشت و ماست چکیده ! نون سنگک تازه کنجدی به همراه سبزی تازه ، می ارزه به صد تا پیتزا پپرونی و این دیر فودا ! کارت بازی هم که مثل غذا خوردن بخش جدا نشدنی بچه های اون زمان بود من ۱۵۰۰ تا داشتم ، همه رو هدیه کردم به این و اون ! چقد آدم خیّری بودم ! آقا از این خط کش ها میخریدیم ۲ روز سالم بود ! میذاشتیم تو کیف ، بعدش میدیدیم به پنج قسمت نا مساوی تقسیم شده ! دوغ آبعلی !! رو دستش نبود ، دیگه هم نمیاد اگر پیدا کردین با همون خوشمزگی سابق من دونه ای ۵۰ هزار میخرم ! بخشی از تمرین های اون زمان مهر های آفرین که پای نمره های ما میخورد اعتبار داشت میشد بری باهاش وام بگیری ! ینی بلا استثنا در خودکارا همه اینجوری میشدن نمیدونم ، فک کنم تمرکز رو بیشتر میکرد ! نوار کاست و نوار بازی میکرو ! جذابیت منچ چهار نفره اون زمان رو ، فیفا ۲۰۱۳ و کالاف دیوتی الان نداره والا ! ۱۰ از این جوجه ماشینیا میخریدیم چارتاش الکی میمرد ۲ تا رو گربه میخورد ۲ تاش مریض میشد میمیرد اون یدونه هم از تنهایی دق مرگ میشد توپ چسبونکی ! خیلی مسخره بود ! یکی از برنامه کودک هایی که خیلی دوس داشتیم اسمشم یادم نیست ! بچه مثبتا از این لیوانا داشتن ! جم میشد دوباره باز میشد ، ولی فرتی هم خراب میشد ! جلد دفتر مشق ما اینجوری بود به همین بیریختی ! به همین خشنی ! تازه خودمون باید خط کشی میکردیم حالا میفهمم چرا علاقه ای به مشق نوشتن نداشتم ! دون دون ! یادش بخیر یه عروسکی بود به نام مجید دستاش ۳ کیلومتر بود ! خنگ بود همه کلمه ها رو هم چپه میگفت
نظرات شما عزیزان:
نويسنده : حسام |
تاريخ : پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:یادتون میاد؟,, |
نوع مطلب :
<-CategoryName-> |